غصه می سوزد مرا ، باران ببار
کوچه می خواند تو را ، باران ببار
ابرها را دانه دانه جمع کن
بر زمین دامن گشا ، باران ببار
خاک اینجا تشنه ی دلتنگی است
آسمان را کن رها ، باران ببار
باغبان از کوچه باغان رفته است
ابر را جاری نما ، باران ببار
موج میخواهد بیابان سکوت
با خوِد دریا بیا ، باران ببار
تا بیاید آن بهار سبز سبز
تازه تر باید هوا ، باران ببار
سینه ام آشوب و دل خونابه است
غصه می سوزد مرا ، باران ببار
بارونو دوست دارم هنوز،چون تو رو یادم میاره
حس میکنم پیش منی،وقتی که بارون میباره
بارونو دوست دارم هنوز،بدون چتر و سرپناه
وقتیکه حرفای دلم،جا میگیرن توی یه آب…
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |