فقط تو

ديرگاهيست که تنها شده ام / قصه غربت صحرا شده ام

وسعت درد فقط سهم من است / باز هم قسمت غم ها شده ام

دگر آئينه ز من با خبر است / که اسير شب يلدا شده ام

من که بي تاب شقايق بودم / همدم سردي يخ ها شده ام

کاش چشمان مرا خاک کنيد / تا نبينم که چه تنها شده ام . . .

.

یک شنبه 25 / 5 / 1392 23:24 |- دخترکه تنها -|

یادش بخیر چقد دلم واسه اون روزا تنگ شده

بدون اینکه بدونیم اطرافمون چ خبره میخندیدیم همیشه همون چهره ی

همیشگی روداشتیم بدون اینکه بخوایم عوضش کنیم

کاش بشه باز اون لبخند رو لبامون

باشه

 

یک شنبه 24 / 5 / 1392 23:35 |- دخترکه تنها -|

 

خواب ِ قشنگ مثل یه حس قشنگ می مونه که یهو می آد سراغ ت...
کتری رو بذاری روی گاز و روی کاناپه دراز بکشی وبه خودت بگی:"فقط پنج دقیقه"... وچشم هات رو ببندی...
ببینی اومده...
یه ملافه می کشه روت...و می ره...
با صدای بارون...چشم باز می کنی...
دل ت نمی خواد بلند شی...
حتی وقتی می شنوی که دل ِ کتری قُل قُل می کنه...
به همین سادگی!

 

جمعه 23 / 5 / 1392 23:19 |- دخترکه تنها -|

سلام بچه ها چندتا عکس خنده دار واستون تو ادامه مطلب گذاشتم حتما ببینید توروخدا نظر بدین میاین دوستتون دارم باییییی


ℭoη†iηuê
شنبه 22 / 5 / 1392 14:23 |- دخترکه تنها -|

 

زن و شوهر پیری

باهم زندگی میکردند پیرمرد

همیشه از خوروپف همسرش شکایت

داشت و پیرزن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های

شوهرش را به حساب بهانه های او میذاشت.این بگو مگوه

ا همچنان ادامه داشت تا یک روز...پیرمرد برای اینکه ثابت کند زنش در خواب

خروپف میکند و اعصابه او را مختل میکند ضبط صوتی را اماده

کرد و شبی همه سر و صدای خرناس های گوش

خراش همسرش را ضبط کرد.پیرمرد

صبح از خواب بیدار شد

و شادمان از اینکه

سند معتبری برای ثابت کردن خروپوفهای شبانه ی او دارد به سراغ همسر پیرش رفت و او را صدا زد غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرورفته بود از ان شب به بعد خروپف های ضبط شده شده ی پیرزن لالایی ارام بخش شبهای تنهایی او بود

 

چهار شنبه 21 / 5 / 1392 19:11 |- دخترکه تنها -|

سه شنبه 20 / 5 / 1392 20:3 |- دخترکه تنها -|

خدایا منو ببخش که بهت اعتراض میکنم وقتایی که دستمو با مهربونی می گیری و از پرتگاه نجاتم میدی…
خدایا منو ببخش که همیشه تو نمازم همه جا هستم، الا تو نماز…
خدایا منو ببخش اگه همیشه به فکر رضای همه ی هیچ ها هستم؛ ولی به فکر رضای تو که همه هستی، نیستم…
خدایا منو ببخش که فکر کردن به هیچ ها ، غباری بر دلم نشونده، تا نتونم تو رو بشناسم…
خدایا منو ببخش اگه یه وقتایی تورو دشمن خودم میدونم و همه ی هیچ ها رو دوست خودم…
خدایا منو ببخش اگه یه وقتایی یادم میره که تو خدایی و من بنده ات…
خدایا منو ببخش اگه یه وقتایی فکر میکنم وظیفه ات هست که همه چیزو به من بدی و یه جورایی همیشه ازت طلبکارم…
خدایا منو ببخش اگه بابت اون چیزایی که بهم دادی، اون جور که باید شکرتو به جا نمیارم…
خدایا منو ببخش که همیشه تو ناخوشی ها یادم می افته که یه خدایی هم دارم

دو شنبه 19 / 5 / 1392 13:55 |- دخترکه تنها -|

بوسه یعنی وصل شیرین دو لب  
بوسه یعنی خلسه در اعماق شب
بوسه یعنی مستی از مشروب عشق
بوسه یعنی آتش وگرمای تب            
بوسه یعنی لذت از دلدادگی                                  
لذت از شب لذت از دیوانگی
بوسه یعنی حس طعم خوب عشق  
طعم شیرینی به رنگ سادگی
بوسه اغازی برای ما شدن
لحظه ای با دلبری تنها شدن
بوسه سر فصل کتاب عاشقی                                 

 بوسه رمزوارد دلها شدن
بوسه اتش می زند بر جسم وجان
 بوسه یعنی عشق من با من بمان
 شرم در د لدادگی بی معنی است
طعم شیرین عسل از بوسه است
 پاسخ هر بوسه ای یک بوسه است
بهترین هدیه پس از یک انتظار
بشنوید از من فقط یک بوسه است
 بوسه را تکرار میباید نمود
 بوسه یعنی عشق واوازو سرود  
بوسه یعنی وصل جانها از دو لب

 

یک شنبه 18 / 5 / 1392 7:42 |- دخترکه تنها -|

 

"شب مهتابی"

در یک شب مهتابی با چشمانی پر از شبنم بر روی غبار جاده ها نوشتم"دوستت دارم"

"تو خواب بودی"

در خواب شیرین و حتی من آرزو کردم : ای کاش ...

چشمان زیبای تو را میدیدم و تو دیدگان بی قرار مشتاق مرا...

 

 

 

 

 

پنج شنبه 17 / 5 / 1392 16:26 |- دخترکه تنها -|

سلام

اگه تنهایی...
اگه دلت گرفته...
یا اگه خوشحالی و احساس خوشبختی میکنی...
اگه دنبال یه همزبون خیلی مهربون میگردی واسه تمام عمرت...
دنبالش نگرد...
چشماتو ببند و حسش کن...
کسی که همیشه و همه جا و از همه کس بهت نزدیک تره...
کسی که از هرکس، حتی پدر و مادر بیشتر دوستت داره...
کسی که اگه هزار بار هم اذیتش کنی و نافرمانی کنی، وقتی بهش رو میکنی بازم عاشقانه دوستت داره و آغوشش همیشه به روت بازه...
اگه با خدا حرف داری...
اگه راز و نیازی ، درد و دلی باهاش داری...
نیازی نیست دنبال متن ادبی سخت و سنگین و خاص بگردی... با زبون ساده ی خودت بگو...
از ته دلت...
از عمق وجودت...
...
باهاش حرف بزن...

دلم چقد تنگ شده بود ... برای خیلی چیزا ... فقط میگم خوشحالم که دوباره تونستم ،
دوباره تونستم لحظه ای رو با یاد خدا پر کنم ؛ خدایی که عاشقشم ... خدایی که هیچوقت تنهام نذاشته ... خدایی که همه معادلات و پیش بینی هارو به نفع ما تغییر میده ، فقط برای اینکه بگه دوستمون داره و حواسش همیشه و همیشه هست به ما ...
خدایا شکرت به خاطر این همه خوب بودنت ...

عاشقتم...

 

 

به دنبال خدا نگرد...
خدا در بیابان های خالی از انسان نیست...
خدا در جـاده های تنهای بی انتها نیست...
به دنبالش نگرد...
خدا در نگاه منتظر کسی است که به دنبال خبری از توست...
خدا در قلبی است که برای تو می تپد...
خدا در لبخندی است که با نگاه مهربان تو جانـی دوباره می گیرد...

 

 

می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود
همان دل های بزرگی که جای من در آن است،
آن قدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من آنجایم.
دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش!
هنوز من هستم.
هنوز خدایت همان خداست!
هنوز روحت از جنس من است!
اما من نمی خواهم تو همان باشی!
تو باید در هر زمان بهترین باشی.
نگران شکستن دلت نباش!
می دانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.
و جنسش عوض نمی شود ...
و می دانی که من شکست ناپذیر هستم ...
و تو مرا داری ...برای همیشه!
چون هر وقت گریه می کنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...
چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...
چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام.
درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!
دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...
می خواهم شاد باشی ...
این را من می خواهم ...
تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.
من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)
و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...
نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.
شب ها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟
اما، نه من هم دل به دلت بیدارم.
فقط کافیست خوب گوش بسپاری.
و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن.....

 

خدا آنجاست...
در جمع عزیزترینهایت...
خدا در دستی است که به یاری می گیری...
در قلبی است که شاد می کنی...
در لبخندی است که به لب می نشانی...
خدا در بتکده و مسجد نیست...
گشتـنت زمان را هدر می دهد...
خدا در عطر خوش نان است...
خدا در جشن و سروری است که به پا می کنی...
خدا را در کوچه پس کوچه های درویشی و دور از انسان ها جست و جو مکن...
خدا آنجا نیست...
او جایی است که همه شادند...
و جایی است که قلب شکسته ای نمانده...
در نگاه پرافتخار مادری است به فرزندش...
در نگاه عاشقانه زنی است به همسرش...

باید از فرصت های کوتاه زندگی جاودانگی را جست...
زندگی چالشی بزرگ است...
مخاطره ای عظیم...
فرصت یکه و یکتای زندگی را...
نباید صرف چیزهای کم بها کرد...
چیزهای اندک که مرگ آن ها را از ما می گیرد...
زندگی را باید صرف اموری کرد که مرگ نمی تواند آن ها را از ما بگیرد...
زندگی کاروان سرایی است که شب هنگام در آن اتراق می کنیم...
و سپـیده دمان از آن بیرون می رویم...
فقط یک چیزهایی اهمیت دارند...
چیزهایی که وقت کوچ ما ، از خانه بدن ، با ما همراه باشند...
همچون معرفت بر الله و به خود آیی...
دنیا چیزی نیست که آن را واگذاریم...
و با بی پروایی از آن درگذریم...
دنیا چیزی است که باید آن را برداریم و با خود همراه کنیم...
سالکان حقیقی می دانند که همه آن زندگی باشکوه هدیه ای از طرف خداوند است...
و بهره خود را از دنیا فراموش نمی کنند...
کسانی که از دنیا روی برمی گردانند...
نگاهی تیره و یأس آلود دارند...
آن ها دشمن زندگی و شادمانی اند...
خداوند زندگی را به ما نبخشیده است تا از آن روی برگردانیم...
سرانجام خداوند از من و تو خواهد پرسید:
آیا "زندگی" را "زندگی کرده ای"؟! 

جمعه 16 / 5 / 1392 17:1 |- دخترکه تنها -|

- افغاني ………..صدقه تو شونوم!………….!Sadghe to shonom

2- انگليسي ……………..آي لاو يو!……………………!I love you

3- ايتاليايي …………………تي آمو!…………………….!Ti amo

4- اسپانيايي …………….ته کويرو !………………………!Te quiro

5- آلماني ………….ايش ليبه ديش!………………!Isch liebe dich

6- آلباني ……………………..ته دوه!……………………....!Te dua

7- ترکي …………….سني سويوروم!……………..!Seni seviyurom

8- پرتغالي ………………….او ته آمو!………………….!Eu te amo

9- چيني ………………….وو آي ني!………………………!Wo ai ni

10- چکي …………………ميلوجي ته!…………………….!Miluji te

11- روسي ………………يا تبيا ليوبليو!………………!Ya tebya liub liu

12- ژاپني ……………………آيشيتريو !………………………!Aishiteru

13- سويدي …………ياگ السکار داي!……………….!Yag Elskar dai

14- صربستاني ……………….وليم ته!……………………!Volim te

15- عربي …………………..انا بحيبک!……………….!Ana Behibbek

16- فارسي …………….دوست دارم!…………………..!Dooset daram

17- فرانسوي ……………….ژ ت آيمه!…………………….….!Je t aime

18- فيليپيني ……………..ماهال کيتا!……………………..!Mahal kita

19- کره اي ……………..سارانگ هيو!…………………….!Sarang heyo

20- لهستاني ………………کوهام چو!……………………!Koham chew

21- مجارستاني ……………..سرتلک!…. ……………………..!Szeretlek

22- ويتنامي ……………….آن يه و ام!……………………..!An ye u em

23- يوناني …………………….سغه پو!………………………!Sagha paw

24- يوگسلاوي …………….يا ته ووليم!…………………….!Ya te vo

 

 

شنبه 15 / 5 / 1392 23:15 |- دخترکه تنها -|

love story
؟

از کجا شروع کنم

برای گفتن داستانی که نهایت بزرگی عشق را نشان میدهد

To tell the story of how great a love can be

The sweet love story that is older than the sea

داستانی شیرین از عشق که عمرش از دریاها نیز بیشتر است

The simple truth about the love she brings to me

حقیقتی ساده درباره عشقی که او به من هدیه کرد

Where do I start

از کجا شروع کنم ؟

With her first hello

با اولین سلامش

She gave a meaning to this empty world of mine

معنای جدیدی به جهان پوچ من داد



There will never be another love , another time

که در آن هیچ تکرار و علاقه دیگری نبود





She came into my life and made the living fine



او به زندگی من پا گذاشت و آن را شیرین کرد



... She fills my heart



او قلب مرا پر کرد ...

With very special things

او قلب مرا با چیزهای خاص پر کرد



With angle songs , with wild imaginings



با آواز فرشته ها , با تصوراتی حاصل از اشتیاق و علاقه زیاد



She fills my soul with so much love



و روح مرا با انبوهی از عشق پر کرد



That anywhere I go , I am never lonely with her along

برای همین هر کجا که بروم تنها نخواهم ماند







?! Who can be lonely

با وجود همراهی او چه کسی تنها خواهد ماند ؟!



I reach for her hand It is always there



و هر وقت در جستجوی دستان او باشم او در کنار من است



How long does it last



چه مدت ممکن است از این عشق گذشته باشد ؟



Can love be measured by the hours in a day ?



آیا می توان عشق را اندازه ساعات روز اندازه گرفت ؟

I have no answer now But this much I can say



من هم اکنون هیچ جوابی ندارم اما همین قدر می توانم بگویم که ...



I know I will need her till the stars all burn away

می دانم به او احتیاج دارم تا زمانی که ستاره ها می درخشند





And she will be there

و او آنجاس

 

 

 

شنبه 15 / 5 / 1392 16:11 |- دخترکه تنها -|

 دوستای عزیزم هر تصوری از این روز قشنگ تو دلتون دارین رو تو

تو قسمت نظرات بگین که بذارمشون تو وب

دوستتون دارم  

چهار شنبه 14 / 5 / 1392 23:37 |- دخترکه تنها -|

سلام دوستان.چندتا عکسه عروس تو ادامه مطلب

گذاشتم برید ببینیدشون نظر یادتون نره

فعلا بوس بوس


ℭoη†iηuê
سه شنبه 13 / 5 / 1392 18:0 |- دخترکه تنها -|

در ساحل ماسه ای با خدا راه میرفتم

باهم در مورد خوشی ها و سختی های زندگی حرف میزدیم

به بشت سرم نگاه کردم و دیدم درجاهاییی که از خوشی ها حرف میزدیم

دو جای با

ودر جایی که از سختی ها حرف میزدیم یک جایپا بود.

گفتم خدایا در سختی ها بامن نبودی؟؟؟؟ خدا گفت: ان یک جای

پایی که در سختی ها دیدی جای پای تو نیست بلکه

جای پای من است که تو را بر دوش داشتم!!!

£

 

 

سه شنبه 13 / 5 / 1392 11:21 |- دخترکه تنها -|

من باشم و تو باشی و باران، چه دیدنی است
بی چتر، حسّ پرسه زدن ها نگفتنی است
پاییز، با تو فصل دل انگیز بوسه هاست
با تو، صدای بارش باران شنیدنی است
ابری و چکّه می کنی و مست می شوم
طعم لبان خیس تو الان چشیدنی است!!
خیسم، شبیه قطره ی باران، شبیه تو
تصویر خیس قطره ی باران کشیدنی است
این جاده با تو تا همه جا مزّه می دهد
این راه ناکجای من و تو، رسیدنی است؟!!
باران ببار!! بهتر از این که نمی شود
من باشم و تو باشی و باران ... چه دیدنی است!!

چهار شنبه 7 / 5 / 1392 14:31 |- دخترکه تنها -|

دلم مانده که یک بار از سوی تو محبت ببینم
برایم آرزو شده که یک  کلام عاشقانه، از سوی تو بشنوم
به تو دلبستم ، من عاشقی دلشکسته هستم
تا چشمانم را باز میکنم تو را یاد میکنم ، تا میخواهم چشمانم را بر روی هم بگذارم
یاد تو نمیگذارد که آرام بخوابم، اگر هم شبی با آرامش میخوابم خواب تو را میبینم
حتی دیدن تو در خواب نیز مرا عاشقتر میکند ، نمیدانم این دل دیوانه ام چگونه این لحظه های نفسگیر عاشقی را سر میکند
به دلم مانده حالی از دلم ، احوالی از چشمانم بپرسی
به خدا اینجا یک دل است که بدجور عاشق تو است،
نگاهی به این طرف هم بینداز یک نفر است که بدجور به هوای دیدن چشمهایت از آن دور دستها به انتظار نشسته است
اینگونه مرا نبین، دلم تنهای تنهاست ، فکر نکن مثل تو نیستم ، بیشتر از آنچه که فکر میکنی در حسرت یک لحظه محبت هستم
به دلم مانده وقتی به چشمانت خیره میشوم ، عشق را از اعماق چشمانت ببینم
به دلم مانده وقتی صدایت را میشنوم ، عشق و علاقه را از اعماق صدایت حس کنم
لحظه ای ، تنها لحظه ای به خودم بگویم که تنها نیستم و یکی را دارم …
یکی را دارم که به یاد من است ، مثل من در انتظار دیدن من است، مثل من آرزوی شنیدن صدای مرا دارد ، مثل من دلتنگ میشود ، مثل من مرا یاد میکند، مثل من وقتی دلش میگرد دوست دارد با تو درد دل کند ، مثل من …
راستش را بخواهی هر زمان که دلم میگیرد تو نیستی تا با تو درد دل کنم و آرام شوم
به دلم مانده یک بار هم حرفهای مرا بشنوی ، عشق مرا باور کنی و مرا در آغوش خودت بگیری…
به دلم مانده بر سر یکی از قول و قرارهایی که دادی بمانی ، در لحظه های سخت مرا تنها نگذاری…
به دلم مانده بود تا بگویم آنچه دلم مدتها در حسرت گفتنش بود…

 

 

 

 

چهار شنبه 7 / 5 / 1392 13:8 |- دخترکه تنها -|

حکایت عشق حکایت جالبیست فراموش شدگان هیچ گاه فراموش کنندگان را

فراموش نخواهن کرد توای معنای انتظار یک لحظه بایست و فقط یک جمله بگو

تکلیف دلی که عاشقش کردی چیست؟بازی روزگار راببین

تو چشم میذاری و من قایم می شوم تو یکی دیگر رو پیدا می کنی و من

برای همیشه کم میشوم غربت را نباید در الفبای شهر جستجوکرد

همین که عزیزت نگاهش را به دیگری فروخت تو غریبی

رفتی و ندیدی که چه مهشر کردم با اشک تمام کوچه را تر کردم

دیشب که سکوته خانه دلگیرم کرد وابستکی را بی تو باور کردم

 

 

سه شنبه 6 / 5 / 1392 23:12 |- دخترکه تنها -|

 غصه می سوزد مرا ، باران ببار

                                      کوچه می خواند تو را ، باران ببار 

 ابرها را دانه دانه جمع کن
                                     
 بر زمین دامن گشا ، باران ببار

 خاک اینجا تشنه ی دلتنگی است
                                      
 آسمان را کن رها ، باران ببار

باغبان از کوچه باغان رفته است
                                          ابر را جاری نما ، باران ببار
                                                              

موج میخواهد بیابان سکوت
                                           با خوِد دریا بیا ، باران ببار
                              

تا بیاید آن بهار سبز سبز
                                           تازه تر باید هوا ، باران ببار

سینه ام آشوب و دل خونابه است
                                           غصه می سوزد مرا ، باران ببار

 

 

بارونو دوست دارم هنوز،چون تو رو یادم میاره

حس میکنم پیش منی،وقتی که بارون میباره

بارونو دوست دارم هنوز،بدون چتر و سرپناه

وقتیکه حرفای دلم،جا میگیرن توی یه آب…

 

پنج شنبه 3 / 5 / 1392 19:14 |- دخترکه تنها -|

ϰ-†нêmê§